سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خلوت من

 

 

آفتاب شیعه از مغرب در آ

بار دیگر سر زن از غار حرا

 

تیغ برکش تا تماشایت کنند

تا که نتوانند حاشایت کنند

 

ما کبوتر های محراب توایم

در تب و تابیم و بی تاب توایم

 

بنگر این مرغات خونین بال را

این فراتر رفتگان از حال را

 

هسته ی هستی بر افکن پوست را

تا ببیند شیعه روی دوست را...

 

 

 

 

 


نوشته شده در یکشنبه 86/6/4ساعت 7:13 عصر توسط رضوان تو بنویس ( ) | |


آخرین مطالب
» تو سالها سرنشین این گوشه از شهر بودی...
آمپاسِ شَدید!
خلوتی که شلوغ شد
طوفانی از واژه ها
همه ی دغدغه های من
سنای من
سیسمونی و باقی قضایا
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com